انتخابات  ریاست جمهوری دهم

یزدفردا-صادقی"نمی‌دانم چرا من همیشه این قدر آدم‌های معروف در خیابان می‌بینم. همین چند روز پیش در ترافیک خیابان همت، علی‌رضا خمسه را با اتومبیل مزدایش دیدم و دیروز هم در تاکسی راه‌چمنی را دیدم. اسم راه‌چمنی در زمان دوم خرداد خیلی شنیده می‌شد یک روزنامه هم داشت با نام همبستگی.

از او پرسیدم که حاجی چه خبر؟ پیدات نیست و جواب داد که بابا در عالم سیاست خبری نیست و گفت که الان در دانشگاه شهید بهشتی مشغول است. پرسیدم: بالاخره اصلاح‌طلب‌ها چه برنامه‌ای برای این دوره انتخابات دارند؟ جواب داد: اگر عقلشان برسد از کروبی حمایت می‌کنند، چون خاتمی ترسو است ولی کروبی رک و بی‌پرده حرف می‌زند. (دقیقآ همین جمله‌ها را گفت و به راستی باید همیشه احتمال بدهید که بغل دستی‌تان در تاکسی یک وبلاگ‌نویس است و هر حرفی را نباید گفت) جوابش برایم جالب بود. اصولآ به نظرم این حرف‌هایی که یک فعال سیاسی دوم خردادی در تاکسی می‌زند خیلی صادقانه تر از حرف‌هایی است که در مصاحبه‌ها و پشت تریبون‌ها گفته می‌شود. هنگام پیاده‌شدن کرایه من را نیز حساب کرد. باخودم گفتم بابا عجب مرامی گذاشت به خاطر دو دقیقه هم‌صحبتی.

یاد حرف‌های این وبلاگ‌نویس فریب‌خورده افتادم که نوشته بود برای سرنگونی جمهوری اسلامی باید به احمدی‌نژاد رای بدهیم. چون تنها راه برای سرنگون کردن این نظام خراب‌کاری‌های همین دولت است!!! و اگر به اصلاح‌طلب‌ها رای بدهیم نتیجه‌ای جز حفظ نظام نخواهد داشت. گذشته از طنزهای این نوشته، نکته جالب این است که طرفداران سرنگونی نظام هم دچار استیصال شده‌اند تا جایی که اصلآ نمی‌دانند چه کنند چون فهمیده‌اند که چه رای بدهند و چه رای ندهند و چه به اصلاح‌طلب‌ها رای بدهند و چه به اصول‌گراها در هر صورت این نظام تثبیت شده‌تر از آن است که به این راحتی از پای در بیاید.

دیروز اخباری از بمباران روستایی در افغانستان توسط امریکایی‌ها شنیدم که طی آن 90 نفر کشته شدند. و طبق معمول امریکا زورش به روستاها رسید. دیدن تصاویر افغانی‌هایی که با زبان فارسی با گزارش‌گر ایرانی گفت‌وگو می‌کردند حس عجیبی ایجاد می‌کرد. به راستی اگر در یک کشور غربی چنین اتفاقی بیفتد چه خواهد شد. در سایت‌های خبری و سایر برنامه‌های خبری تلویزیون هم دیگر این خبر تکرار نشد و به جای آن ده‌ها برنامه از واقعه یازده سپتامبر توسط صدا و سیما به نمایش در آمد و مردم مظلوم و ستمدیده نیویورک! از این واقعه سخن گفتند و حامد کرزای پس از بمباران آن روستا با خفت تمام پشت تریبون اعلام کرد که من هیچ اختیاری ندارم. باید پذیرفت که دنیا در خدمت رسانه‌هاست و ما به هیچ‌وجه استفاده از ابزار رسانه را بلد نیستیم. به جای اینکه خبر مربوط به بمباران روستای افغانی را ده‌ها بار پوشش دهیم، یازده سپتامبر را در بوق می‌کنیم. واقعا حیف جناب ضرغامی نیست که با این نبوغ رسانه‌ای و این سریال‌های دل‌چسب‌اش برنده جایزه نوبل نباشد؟ و به راستی چرا وبلاگ‌نویسانی که نسبت به کشتار و اعدام انسان‌ها این قدر حساس اند به راحتی از کنار این خبرها می‌گذرند.

در ضمن جا دارد که از زحمت‌کشان نظام مقدس جمهوری اسلامی که اتوبوس بی‌آرتی‌های کولردار راه انداخته‌اند تشکر نمایم و متروی تهران هم واقعآ نعمت بزرگی است و احتمالآ مسؤولین اداره برق هم بی‌صبرانه منتظر پایان ماه رمضان هستند که دوباره خاموشی‌ها را شروع کنند.

منبع "انصار نیوز:

یزدفردا

  • نویسنده : یزد فردا
  • منبع خبر : خبرگزاری فردا